نه
جار نزنید
درها را باز کنید
پنجه ها را فراختر بگشایید
کوچه بدهید
کوچه بدهید
اوست که می اید
من با هزار نشان می شناسمش
مادربزرگ گفت
خروسخوان می اید
می دانم
هم اوست که می اید
نه پری بر کلاه
نه پیرایه ای بر تن
این یل
پهلوان ماست
نامش !؟
هرچه بنامیدش
چیزی با صفت کار مداوم
از دستانش می شناسمش
هزاردستان است
ببینید
چه خوب راهش را می گشاید
چه استوار
گام برمیدارد
بله خیلی ها می شناسندش
بوسه ها
گل و گلاب
و چراغانی برای اوست
دور بوده اما
دیر نکرده
خشن است اما روراست
نه نترسید نه
هیچکس را
یارای گستاخی با او
نیست
پیغامش را می آورد
جواب همه را می دهد
و کارش را
تمام و کمال می کند
پس
راه را باز کنید کوچه بدهید
و آماده باشید
این اوست که می رسد